- هم کار
- دو یا چندتن که بیک کار و شغل اشتغال دارند هم شغل هم پیشه، حریف رقیب: حدیث مدعیان و خیال همکاران همان حکایت زر دوز و بوریا بافست. (حافظ)، حریف کشتی: آری آری هوس کشتی همکار خوش است چارتکبیربرین عالم غدار خوش است. (گل کشتی) یا همکاران. (زردشتی) ایزدان یاور امشاسپندان مثلاایزد ماه ایزد گوش وایزد دارمهمکاران امشاسپند بهمن اند
معنی هم کار - جستجوی لغت در جدول جو
- هم کار ((هَ))
- هم شغل، حریف، رقیب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیک شغل اشتغال داشتن هم شغلی، رقیب یکدیگر بودن، شرکت بادیگری در کاری و شغلی. یابه هم کار (همکار) دعوت کردن، از کسی خواستن تا در کاری و شغی شخص را یاری کند
هم شغلی، شرکت با دیگری در کاری و شغلی
دو تن که در کنار هم یا در آغوش هم باشند
کسی که کم کار کند مقابل پر کار، کم تجربه ناشی
دو تن که یکدیگر را درآغوش گیرند در کنار گیرنده
دو یا چند تن که یک آرزو دارند هم آرزو
هرکار: همه کار را بلد است
آنکه کم کار می کند
دو تن که یک پیشه و یک حرفه داشته باشند، هم پیشه، هم شغل
شریک و هم پیشه
Collaborator
colaborador
colaborador
współpracownik
сотрудник
співробітник
medewerker
Mitarbeiter
collaborateur
collaboratore
सहयोगी
সহকর্মী
işbirlikçi
mshirika
kolaborator
ผู้ร่วมงาน
عاملٌ مشاركٌ
ساتھی